آوای آتشین

آوایی از کشورِ نگونبخت (افغانستان) بر ضد ددان

آوای آتشین

آوایی از کشورِ نگونبخت (افغانستان) بر ضد ددان

واه واه حسن بانو، نمی‌فهمم که به خاطر جوابت بگریم یا بخندم؟

در سفر اخیری که حسن بانو غضنفر به آلمان داشت، یکی از خبرنگاران از وی پرسید که علت افزونی خودسوزی زنان در افغانستان، در چیست؟

غضنفر در جواب گفت که در افغانستان برای زنان دمکراسی است ولی زنان از آن استفاده نمی‌کنند و مسایل بی‌ارزشی باعث می‌شود که دست به خودسوزی بزنند مثلاً وقتی در صالون عروسی دلخواه شان محفل عروسی برگزار نمی‌شود، آنان خود را می‌سوزانند.

ولی باید از حسن بانو پرسید که زنانی قریه‌های دوردست هرات، هلمند، کنر یا تخار خود را به خاطر کدام صالون عروسی می‌سوزانند؟

فکاهی کاغذ تشناب خریدن یک شورای نظاری

در سال 1992 وقتی جهادی‌ها کابل را گرفتند، اکثر شان خانه‌های لوکس وزیر اکبرخان و دیگر مناطق کابل را به زور غصب کردند و در همین جا بود که چیزی به نام کاغذ تشناب را شناختند.

روزی یکی از شورای نظاری‌ها به دکان جهت خریدن کاغذ تشناب رفت و دکاندار کاغذ تشناب به رنگ سفید را برایش داد. وقتی این شورای نظاری کاغذ تشناب را دید، گفت: «برادر این چه را دادی، یک رنگ چرک‌وردار را بده که چند بار کار بدهد».

از کرامات پیر ما چه عجب گربه را دید و گفت باران است

از کرامات پیر ما چه عجب گربه را دید و گفت باران است

هفته گذشته در سایت «ویدر دات کام» دیدم که پیشبینی کرده بود که در روزهای آینده در کابل باران خواهد بارید. بسیار خوشحال شدم چون در بهار امسال هیچ باران نباریده بود و این با عث خشکسالی و بدبخت‌تر شدن مردم افغانستان و بخصوص دهقانان می‌شد.

در همان شب برق نیز راهش را غلط کرده بود و مهمان خانه ما شد. در تلویزیون دیدم که وزیر حج و اوقاف (شهرانی) با چند تنی دیگر نماز استسقا می‌خواند و چند روز بعد باران شروع شد.

با خود فکر کردم که شاید شهرانی نیز پیش از خواندن نماز استسقا به سایت «ویدر دات کام» سر زده باشد.

ملالی، تو آفتاب را به دوش‌ات می‌بری!

دیروز (05/04/2008) یکبار دیگر صدای شیردخت افغان در رسانه‌های داخلی کشور طنین افگند. خانم ملالی جویا بعد از برگشت از سفرش، کنفرانس مطبوعاتی‌ای در شهر کابل داشت که در آن در حدود 30 خبرنگار شرکت داشتند.

هدف برگزاری این کنفرانس، گزارش از سفرش، رد اتهام دروغین علیه وی و پیشرفت در زمینه دوسیه‌ی به تعلیق در‌آمدن عضویتش از پارلمان بود.

خانم جویا طی گزارش کتبی‌ای از جریان سفرش به اروپا و امریکا و دستاورد‌هایش همه را آگاه ساخت. اتهام دروغی که علیه خانم جویا زده شده این است که جویا و فامیلش پناهندگی کشور خارجی را گرفته اند. در این مورد ملالی جویا گفت که این اتهام دروغی از طرف دشمنان ملت علیه او است تا او را بدنام سازند.

شیردخت افغان درباره‌ی دوسیه تعلیق عضویتش از پارلمان گفت که پیشرفت‌های در این دوسیه صورت گرفته و او می‌خواهد تا به پارلمان برگردد تا مبارزه‌اش بر ضد اژده‌های «ائتلاف شمال»، داینسور‌های طالبی و خفاشان خلقی و پرچمی را ادامه دهد.

شیردخت افغان به راهی که می‌روی حق است و تو امروز آفتاب را به دوش‌ات می‌کشی!

اگر استاد قاسم زنده می‌بود به نواسه ناخلف خویش لعن نمی‌گفت؟

استاد قاسم یکی از خواننده‌های کلاسیک افغانستان است و بعد از خواندن آهنگ «گر ندانی غیرت افغانیم/چون به میدان آمدی میدانی‌ام» به خواننده‌ای از نشان مقاومت علیه انگلیس‌ها تبدیل شد. این آهنگ ورد زبان تمام مبارزین افغان علیه انگلیس‌ها شده بود و حتا شاه امان‌اله خان جایزه‌ی افتخاری‌ای را به استاد قاسم اعطا کرد. این آهنگ تا به حال ‌آهنگی ماندگار است و هر سال در جشن استقلال افغانستان یک بار دیگر در لب‌ها زمزمه می‌شود.

ولی بعد شنیدن آهنگ «سپهسالار قهرمان» که «وحید قاسمی» در وصف خاین ملی افغانستان: احمدشاه مسعود، خوانده است، سخت غمگین شدم و با خود گفتم که کاش استاد قاسم زنده می‌بود تا سیلی محکمی به روی این نواسه‌ی ناخلفش حواله می‌کرد.

قابل ذکر است که عده‌ای از خواننده‌های سربازاری دیگری نیز برای این جنایتکار ملی آهنگ خوانده اند که یکی از آنان «طاهر شباب» می‌باشد.

«بیلا چاو»

خداحافظ عزیزم «بیلا چاو» آهنگ ایتالوی می‌باشد که در جریان جنگ دوم جهانی توسط پارتیزان‌های آن کشور زمزمه می‌شد و نمایندگی از مقاومت آنان علیه فاشیست‌ها می‌کرد. ریشه این آهنگ نامعلوم است ولی به نظر می‌رسد که از یک آهنگ فولکلور قدیم گرفته شده است. شاعر این آهنگ معلوم نیست. خواننده‌های مختلف این آهنگ را به چندین لسان دیگر نیز خوانده اند که شامل روسی، بوسنیایی، کوریشیایی، صربی، مجارستانی، انگلیسی، اسپانیوی، فنلندی، آلمانی، ترکی، جاپانی، چینی و کردی می‌باشد. از این آهنگ در فلمی یوگوسلاویی در مورد جنگ جهانی دوم به نام «بیش از همه» که در سال 1969 روی پرده‌ها آمد، نیز استفاده شده است.

خداحافظ عزیزم

آن صبحی که از خواب بیدار شدم
خداحافظ عزیزم، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ
آن صبحی که از خواب بیدار شدم
اشغالگران را در چاردوبرم دیدم

ای پارتیزان، مرا با خودت ببر
خداحافظ عزیزم، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ
ای پارتیزان، مرا با خودت ببر
چون حاضرم تا جان دهم

اگر مانند یک پارتیزان بمیرم
خداحافظ عزیزم، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ
اگر مانند یک پارتیزان بمیرم
تو باید برای دفنم بیآیی

مرا در آن کوه‌ها دفن کن
خداحافظ عزیزم، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ
مرا در آن کوه‌ها دفن کن
در زیر سایه آن گل‌بته‌ی زیبا

چون آنانی که از برم می‌گذرند
خداحافظ عزیزم، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ
چون آنانی که از برم می‌گذرند
به من بگویند: «‌آه، چه گلی زیبای»

«آن گلی پارتیزان جنگجوست»
خداحافظ عزیزم، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ
«آن گلی پارتیزان جنگجوست
که برای آزادی جان داد»

وکیل جان از خواندن نماز در عقب ربانی خونخوار به خود لعن گفت

وکیل جان یکی از پیر‌های مذهبی بود و چند سال قبل در شهر پشاور فوت کرد. او بیشتر از هزار مرید داشت و در کابل زندگی می‌کرد. یکی از خویشاوندانم که دوست صمیمی وکیل جان بود برایم چنین قصه کرد: « یک روز جمعه وکیل جان به خانه‌ام آمد. سخت می‌گریست، به خود دشنام می‌داد و می‌گفت که خداوند او را هرگز نخواهد بخشید. از او پرسیدم که چرا این طور پریشان است؟ در جوابم گفت که امروز ناوقت به نماز جمعه در مسجد جامع وزیر اکبرخان رسیدم، نماز شروع شده بود، من هم در نماز شامل شدم بدون این که توجه کنم که ملا امام کیست. در وسط نماز متوجه شدم که نماز جمعه را ربانی امامت ‌می‌کند. وقتی متوجه این مساله شدم، فکر کردم که در حال مرتکب شدن بزرگترین جنایت هستم چون ربانی یک قاتل و وطنفروش است و با استفاده از نام اسلام هزاران بنده بی‌گناه خدا را در خاک و خون غرق کرده است و حالا من در عقب او نماز می‌خوانم. به گریه افتادم و به خود لعن گفتم و نماز را ترک کردم.»

آهنگ «سلام علیک» دریا توده‌های جهان را به تسلیم و سازش می‌طلبد.

فرهاد دریا خواننده‌ای که در ابتدا به سبک راگ آهنگ می‌خواند و بعداً پاپ و حال به راک روی آورده است، بعد از نشر آهنگ «سلام علیک»‌اش در مصاحبه‌ای با سایت فارسی بی‌بی‌سی گفت که علت انتخاب سبک راک اینست چون شکل اعتراضی را دارد و من خواسته‌ام تا اعتراضات را بیان کنم.

ولی پرسش در اینجا بر‌می‌خیزد که آیا واقعاً فرهاد دریا بر مشکلات جامعه ایراد می‌گیرد؟

با اولین نگاه به تصنیف آهنگ «سلام علیک»‌ی فرهاد دریا که یکجا با یازده هنرمند دیگر از سراسر جهان خواننده است، انسان به این نتیجه می‌رسد که دریا و دیگران در این آهنگ توده‌های جهان را به تسلیم و سازش دعوت می‌کنند.

در شروع این آهنگ، فرهاد سلامش را به اکثر پایتخت‌های کشورهای هر پنج قاره می‌فرستد: «سلام علیک پاریس، سلام علیک موگادیشو، سلام علیک اسلام‌آباد...». در قسمتی از آهنگ به انگلیسی که زبان بین‌المللی می‌باشد و بیشتر مردم به آن صحبت می‌کنند، با ناز و کرشمه چنین می‌خواند: «You are red, I am yellow, lets become orange…» یعنی: «تو سرخی، من زردم، بیا که نارنجی شویم...». از شروع تا به آخر آهنگ، تمام این هنرمندان یک صدا با هم «هو» گفته چیغ می‌کشند. چندی قبل شخص فرهاد دریا در مصاحبه‌ای با تلویزیون آریانا درمورد کلمه «هو» گفت که ما به خاطری «هو» صدا می کنیم چون این کلمه از ته دل بیرون می‌شود و به انسان انرژی می‌دهد و کارگران در وقت کار این کلمه را تکرار می‌کنند.

با درنظرداشت سه نکته بالا در تصنیف این آهنگ، فرهاد و گروه‌اش می‌خواهند تا زحمتکشان جهان «هو» کشیده از سرخی انقلاب حذر کنند و با مرتجعین زرد یکجا شده و نارنجی گردند.

رزاق مامون: وکیل مدافع نجیب آدمکش

رزاق مامون که به گفته خودش در مصاحبه در برنامه «چهره‌ها» با تلویزیون طلوع، زمانی عضویت حزب اسلامی افغانستان را داشته، حال می‌خواهد «افتخارات» بیشتری را برای خود کمایی کند.

در ابتدا نگاهی به زندگینامه مامون می‌اندازم تا برای خوانندگان روشن گردد که این فرد چقدر انسان مرتجع و به قول مردم عام «مگس هر دوغ» می‌باشد.

رزاق مامون به جرم داشتن کارت گلبدینی و عضویت در این حزب خاین، ده سال زندان را سپری نموده و بعد از این که از زندان آزاد شد بنابر گفته شخص خودش از «دمکراسی دوران نجیب» به وجد می‌آید و به طرف روزنامه‌نگاری رو می‌آورد و در این راه مشوق اصلی‌اش نویسنده خادی-جهادی رهنورد زریاب بوده است. بعد از شروع سال‌های خون و خیانت جهادی به دعوت احمدشاه مسعود مدیر مسوول «هفته‌نامه کابل» شد. مامون در این زمینه بسیار با افتخار و غرور می‌گوید که مسعود او را در یکی از خانه‌های مکرویان دعوت می‌کند و در حالی که بالاپوش آبی به تن دارد از وی خواهش می‌کند که مسوولیت این نشریه را به دوش گیرد. مامون این خواست مسعود را با کمال میل می‌پذیرد و اضافه می‌کند که نشریه باید بر علیه بنیادگرایی و پاکسان مبارزه نماید و مسعود هم دست خود را دراز نموده و قبول می‌کند. مامون می‌خواهد با این چرندیاتش کمک شصت هزار دالری ماهانه «آی اس‌ آی» به مسعود و افکار و کردار فاشیست مسعود را که در اثر آن دست به کشتار روشنفکران در شمالی زد و یا آنان را زنده به دریا انداخت، پنهان نماید.

چندی قبل در برنامه «گفتمان» تلویزیون طلوع، رزاق مامون و خادی دیگری به نام نادر احمدزی (به گفته یک دوستم چهره این فرد به جنرال‌های خونخوار هیتلری می‌ماند) به دفاع از نجیب آدمکش نشسته بودند. مامون کتابی را به نام «راز‌های نهفته» نوشته است که تحقیق درمورد قتل نجیب در زمان طالبان می‌باشد. در این برنامه رزاق مامون با بسیار بی‌شرمی تکرار می‌کرد که چرا دولت افغانستان و دیگر نهاد‌های مدنی برای محاکمه قاتلین «داکتر نجیب» تلاش نمی‌کنند و می‌خواهند سران جهادی را به بهانه دست‌داشتن در گور دستجمعی چمتله بدنام کنند.

برای مامون باید گفت که او با گفتارش تاریخ را تحریف نمی‌تواند و قبل از محاکمه قاتلین نجیب، شخص نجیب خودش باید حداقل به خاطر رئیس خاد بودنش مجازات شود.

پوزش

دوستان عزیز،

در این روزها بسیار مصروف هستم و نتوانستم که چیزی در ویبلاگم بنویسم. به زودترین فرصت مطلبی تحت عنوان رزاق مامون: وکیل مدافع نجیب آدمکش را اضافه خواهم کرد.

به امید پیروزی